تاریخچه روانشناسی
یونانی ها را می توان مبتکر علم روان شناسی دانست. یونانیان همواره در فلسفه جزو پیشگامان بودند و یکی از قطب های فلسفه جهان هستند و به همین خاطر آنان پایه گذاران اصلی علم روان شناسی نامیده می شوند. مصریان نیز با توجه به روابط مناسبی که با یونانیان داشتند علوم مختلفی از جمله طبابت و کتابت را از یونانیان آموختند؛ فلسفه نیز یکی دیگر از علم هایی بود که مصریان از یونانی ها یاد گرفتند.
شروع تحقیقات روانشناختی به شکل علمی ودانشگاهی، به اواخر قرن هفدهم و اوایل قرن هجدهم بازمیگردد؛ میتوان گفت اکتشافها و تحقیقات قابل توجه در روانشناسی، تنها از حدود ۱۵۰ سال پیش، شروع شدهاست، و این درحالی است که علوم تجربی دیگر از تاریخچهای بلندتر و پربارتر برخوردارند؛ البته مباحث مربوط به ذهن و روان، قرنهاست که ذهن متفکران را به خود مشغول کرده و آثار مکتوب آن، از دانشمندان یونان باستان و متفکرانی چون سقراط، افلاطون و ارسطو نیز در دست است؛ اما این شاخه از علم تا پیش از روانشناسی جدید، بهصورت مدون و آکادمیک، مورد مطالعه قرار نگرفته بود . شواهدی نیز بر مطالعهی این دانش توسط مصریهای باستان وجود دارد. علم روانشناسی تا سال ۱۸۷۹ جزئی از فلسفه بوده است ، تا زمانی که به عنوان علمی مستقل در آلمان و آمریکا مورد مطالعه قرار گرفت. روانشناسی با علمهای فلسفه، جامعهشناسی، عصب شناسی، فیزیولوژی و بهطور کلی علمهایی که مربوط به علوم انسانی هستند هم مرز است. در سال ۱۸۷۹، وونت نخستین آزمایشگاه را برای انجام گرفتن پژوهشهای روانشناسی در لایپزیک(آلمان)تأسیس کرد. در سال ۱۸۸۱. وونت اولین مجله را برای معرفی نتیجه پژوهشهای روان شناختی منتشر کرد. در سال ۱۸۹۰. ویلیام جیمز کتاب اصول روانشناسی را به چاپ رساند. در سال ۱۸۹۲. استانلی هال انجمن روانشناسی آمریکا را تأسیس کرد. در سال ۱۹۰۴. ایوان پاولف نشان داد که چگونه میتوان پاسخهای شرطی شده را ایجاد کرد وبا معرفی شرطی شدن کلاسیک. مسیر یا راه را برای پیدایش روانشناسی محرک-پاسخ. هموار کرد. در سال ۱۹۰۵آلفرد بینه اولین آزمون هوش را در فرانسه تدوین کرد. در سال ۱۹۰۹ استانلی هال از فروید برای سخنرانی در دانشگاه کلارک در آمریکا دعوت به عمل آورد و در نتیجه باعث شد شهرت رو به گسترش فروید بهطور رسمی و به ویژه در آمریکا نیز پذیرفته شود. در سال ۱۹۱۳جان بی. واتسون بیانیه رفتار گرایی کلاسیک را نوشت وطی آن اعلام کرد که روانشناسی تنها باید به مطالعه (رفتار قابل مشاهده موجود زنده) بپردازد. بین سالهای ۱۹۱۴و۱۹۱۸و در طی سالهای جنگ جهانی اول به کارگیری آزمون هوش بهطور گسترده آغاز شد. در دهه ۱۹۲۰روانشناسی گشتالت به حداکثر نفوذ خود در بین روانشناسان و نیز علم روانشناسی نزدیک شد.
گامهای اولیه پیدایش حوزه روانشناسی بالینی به وسیله روانکاو اتریشی، زیگموند فروید صورت گرفت. این روانکاو یکی از اولین افرادی بود که بر موضوع بیماریهای روانی تمرکز کرد و دریافت که این بیماری با صحبت کردن قابل درمان خواهد بود. در واقع رویکرد گفتار درمانی اولین درمان عملی در حوزه روانشناسی بالینی است.
جالب است بدانید اولین کلینیک روانشناسی بالینی در سال ۱۸۹۶ توسط روانشناس آمریکایی، لایتنر ویتمر بنا شد که تمرکز آن بر کودکان ناتوان در یادگیری بود. در واقع ویتمر برای اولین بار اصطلاح روانشناسی بالینی را در مقالهای در سال ۱۹۰۷ معرفی کرد. همچنین تا سال ۱۹۱۴ حدود ۲۶ کلینیک روانشناس بالینی در ایالت متحده تاسیس شد که امروز این رشته به عنوان یکی از پرطرفدارترین زیرشاخههای حوزه روانشناسی شناخته میشود.
موضوع روانشناسی، مطالعه رفتار انسان و فرآیندهای روانی و اهداف قابل پیش بینی، توصیف، تبیین و کنترل است. با توجه به این دو تعریف، وقتی صحبت از روانشناسی بازار می شود، منظور بررسی و تحلیل مکانیسم ها و رفتارهای معامله گران و فعالان بازار مالی است. در روانشناسی بازار ابتدا الگوهای رفتاری معامله گران را بیان می کنیم و سپس براساس توضیحات، رفتار معامله گران را در زمان های مختلف پیش بینی می کنیم.
بسیاری از اعمال نادرست معامله گران که باعث می شود تصمیمات آنها به جای سود منجر به زیان شود، ریشه در شیوه زندگی آنها از کودکی تا نوجوانی دارد. جایگزینی این الگوهای رفتاری نادرست با الگوهای رفتاری جدید و صحیح، مستلزم دانش، آموزش، پایبندی به اصول و نظم و انضباط زیاد از سوی معامله گر است. در این مقاله می خواهیم در مورد روانشناسی بازار و اهمیت آن و همچنین انواع رفتارهای معامله گران بیشتر بدانیم. تا پایان این مقاله با ما همراه باشید.
روانشناسی بازار چیست؟
فرآیندها و موقعیت های ذهنی مختلف، احساسات و انگیزه های متفاوتی را ایجاد می کنند. به عنوان مثال، این واقعیت که یک فرد، سهامی را برای مدت طولانی نگه می دارد، نشان می دهد که او می خواهد از ضرر جلوگیری کند. یکی از تاثیرگذارترین عوامل بازار، رفتار معامله گران است. ورود به روانشناسی بازار و درک رفتار معامله گران تاثیر بسزایی در موفقیت افراد در بازارهای مالی خواهد داشت. در واقع می توان گفت یکی از سه رکن اصلی موفقیت در بازارهای مالی، روانشناسی بازار است. یک معامله گر موفق باید علاوه بر استراتژی های معاملاتی و مدیریت سرمایه، به روانشناسی بازار نیز تسلط داشته باشد.
برای تعریف روانشناسی بازار از اصطلاحات و توضیحات مختلفی استفاده می شود. این تعاریف شامل موارد زیر است:
- یک احساس عمومی است که بازار در هر لحظه آن را تجربه می کند. عواملی که بر طرز فکر سرمایه گذاری افراد تأثیر می گذارد عبارتند از ترس از امید، طمع، انتظارات و شرایط.
- یکی از موضوعات اصلی اقتصاد رفتاری است و به این ایده اشاره دارد که موضوع مورد مطالعه، تأثیر متقابل بین حرکات و وضعیت عاطفی اعضای بازار است.
- یک موضوع بین رشته ای بین اقتصاد و روانشناسی است که به بررسی عوامل موثر بر تصمیمات اقتصادی می پردازد. به عقیده بسیاری از کارشناسان، محرک اصلی حرکت بازارهای مالی، احساسات و نوسانات هیجانی سرمایه گذاران است که چرخه های روانی بازار را ایجاد می کند.
4. به احساساتی اطلاق می شود که بین خریداران و فروشندگان در یک بازار مالی در یک دوره زمانی مشخص حاکم است، همچنین یک نیروی بسیار قدرتمند است که توسط اصول یا رویدادهای خاص تعریف می شود
روانشناسی بازارهای مالی
گروهی که در بازارهای مالی معاملات و کسب و کارهای خود را انجام میدهد، باید علاوه بر شناخت و استفاده از تحلیلهای تکنیکال و راهبردهای مختلف، ذهنی آرام داشته باشد. در این صورت است که میتواند بهترین تصمیم را در مواقع ضروری برای معاملات خود بگیرد.
یادگیری بازارهای مالی نیازمند مفاهیم مهمی است. از جمله این مفاهیم تحلیل تکنیکال و تحلیل فاندامنتال است تا بتوانید درک بهتری از این بازارها بدست بیاورید. یکی از مهمترین این مفاهیم نوع تفکر و نگرش بین معاملگران مبتدی و حرفهای میباشد که در حوزه “روانشناسی بازارهای مالی” قرار میگیرد.
روانشناسی بازارهای مالی به احساسات معاملگران حین معامله اشاره دارد. احساساتی نظیر طمع، ترس و وابستگی مواردی هستند که رفتار بازارهای مالی را تغییر میدهند.
روانشناسی بازار به احساسات غالب فعالان بازار مالی در هر مقطع زمانی اشاره دارد. احساسات سرمایهگذار میتواند عملکرد بازار را در جهتهایی در تضاد با اصول بنیادی هدایت کند. به عنوان مثال، اگر سرمایهگذاران ناگهان اعتماد خود را از دست بدهند و تصمیم به عقب نشینی بگیرند، بازار ممکن است سقوط کند.
حرص، ترس، انتظارات و شرایط موجود همه عواملی هستند که در ذهنیت یا احساسات کلی سرمایهگذار بازارها تاثیرگذار است. تأثیر این حالتهای ذهنی برای ایجاد چرخههای دورهای «ریسک روی» و «خطر کردن»، به عبارت دیگر چرخههای رونق و رکود در بازارهای مالی به خوبی اثبات شده است. اغلب این تغییرات در رفتار بازار به عنوان «ارواح حیوانی» شناخته میشود. این عبارت برگرفته از کتاب جان مینارد کینز (John Maynard Keynes ) در سال 1936 و با عنوان نظریه اشتغال، بهره و پول (The Theory of Employment, Interest, And Money) است. او در کتاب خود، ارواح حیوانی (animal spirits )را پس از یک رکود بزرگ، به عنوان “اشتیاق خود به خودی برای عمل به جای انفعال” توصیف میکند.
نظریههای روانشناسی بازارهای مالی
برخی از انواع معاملات و یا رویکردهای سرمایهگذاری برای ارزیابی فرصتها به تحلیل بنیادی متکی نیستند. به عنوان مثال، تحلیلگران فنی از روندها، الگوها و سایر شاخصها برای ارزیابی وضعیت روانی فعلی بازار استفاده میکنند تا پیشبینی کنند که آیا بازار در جهت صعودی یا نزولی قرار دارد.مطالعات به تأثیر روانشناسی بازار بر عملکرد و بازدهی سرمایهگذاری پرداختهاند. آموس تورسکی (Amos Tversky) اقتصاددان و دانیل کانمن (Daniel Kahneman) روانشناس و برنده جایزه نوبل، اولین کسانی بودند که هر دو تئوریهای پذیرفته شدهی عملکرد اقتصادی و بازار سهام را به چالش کشیدند. این تئوریها مبنی بر این است که انسانها تصمیم گیرندگان منطقی هستند و بازارهای مالی اطلاعات مرتبط و در دسترس عموم را در قیمتها منعکس میکنند (به طوری که شکست در بازار غیرممکن است). با انجام این کار، آنها در زمینه اقتصاد رفتاری (که به آن امور مالی رفتاری نیز گفته میشود) پیشگام شدند. از آن زمان، مطالعات و نظریههای منتشر شده توسط آنها به طور گسترده پذیرفته شده است. این مطالعات در زمینه خطاهای سیستماتیک است و در تصمیمگیری انسانی ناشی از سوگیریهای شناختی تاثیر میگذارد. از جمله نظریههای منتشر شده توسط آموس تورسکی و دانیل کانمن شامل ضرر گریزی (loss aversion)، سوگیری اخیر (recency bias) و لنگر انداختن (لنگر انداختن) است.
در بازارهای مالی، کنترل احساسات و رعایت اصول روانشناسی بازار از یکسو و کم ارزش و نادیده گرفتن این موارد در سوی دیگر، مرز میان موفقیت و شکست شمارو تعیین میکند.
۸۰ درصد موفقیت در معامله گری به موضوعات روانشناختی و ۲۰ درصد به روش تحلیل فرد باز می گردد. بر این اساس ممکن است فردی با داشتن اطلاعاتی متوسط از تحلیل تکنیکال یا تحلیل بنیادی ولی با تسلط بر موضوعات روانشناختی بتواند درآمد کسب کند و بر عکس شخص دیگری با در اختیار داشتن یک استراتژی بسیار کارآمد که بارها آزموده شده و در دراز مدت و عملکرد مثبت آن مورد تایید قرار گرفته و به دلیل نداشتن کنترل روانی لازم در نهایت بازنده باشد.
چگونه میتوانید از روانشناسی بازارهای مالی به نفع خودتان استفاده کنید؟
با انجام تحقیقات، خودتان میتوانید تشخیص دهید که چه زمانی روانشناسی بازار و احساساتی مانند ترس یا طمع باعث خرید یا فروش بیش از حد میشود. سپس میتوانید معاملات خود را خلاف جهت احساسات عمومی بازار انجام دهید.
خرید را زمانی انجام دهید که دیگران گرانفروشی میکنند و زمانی که دیگران بیش از حد خرید میکنند، سهام خود را بفروشید. تحقیقات همچنین میتواند به شما کمک کند تا زودتر به روند آتی بازار برسید، اما توجه کنید که بعد از اینکه روندها از اصول خود عبور کردند، آنها را تعقیب نکنید.
البته این اقدام که بخواهید خلاف جهت احساسات عمومی بازار عمل کنید، در ظاهر بسیار آسان و در عمل بسیار سخت است. چرا که با روحیات و ذهنیات معاملهگر در تعارض است. اینکه بخواهد خلاف احساسات بازار عمل کند و درست در زمانیکه بازار به سمت فروش یک دارایی میرود، دارایی خود را حفظ کند و آن را نفرشد، به کنترل احساسات زیادی نیاز است.
متاسفانه از کارشناسان روانشناسی در فروشگاه های زنجیره ای استفاده نمی شود